۱۳۸۹/۰۶/۰۵

تَنبه دکتر

کد 475 – 4/6/89

چگونگی مُتنبه شدن دکتر درکمتراز8 ساعت
دوست معتمدوصادقی ازرفیقش که دکتری سرشناس است وهنوزکه هنوزاست گشادگشاد راه می رود نقل میکرد ، دکترگفته بود
ساعت 2 بعدازظهردرمحل کارم بازداشت وبه بازداشتگاه منتقل وبازجوئی ازساعت 6 بعدازظهربالیستی حاوی 3 عنوان اتهام شروع که ابتدا کل اتهامات راردنمودم اما ، حدودساعت یک بعدازنیمه شب متنبه ! وتاساعت 2 ، کل اعترافات موردنظرکه نازلترینش زنای محصنه بودرا نوشته وهم امضا وهم انگشت زدم .
دکتردرباب معرفی ابزارتنبه ، فقط مؤثرترینش را که نهایتأباعث تنبه خوداو شده بودرابیان وگفته بود
پس ازبکارگیری انواع شکنجه ها ، حدود11شب بود که درفقره ای جدید ، دستهایم رابه دوطرف دیواری محکم کرده و بادکنکی که کمی آب داخل آن بودرابه بیضه چپم بستند ، آه ازنهادم برآمد ،
باگذشت هرچنددقیقه مقداری آب به داخل بادکنک می ریختند ووزن آنرااضافه ومن فریادمی زدم ، این وضع حدود 2 ساعت طول کشیدوبادکنک هم تقریبأ ازآب پرشده واشک من هم ازقدم به زمین می ریخت ،
ناگاه متنبه ( بریدم ) تسلیم شدم وبازجوهاحتی اجازه ندادند دردم فروکش کند ، کاغذوقلم بدستم دادند ، اعتراف کردم ، به همه چیز که زناکمترینش بود .
به دکترگفته بودند این روایت درباورکسی نمی کنجد واوپاسخ داده بودکه اگرهیچکس هم نپذیرد ، 5 نفرحتما باورمی کنند
خودم و2 بازجوئی که مجری پروژه بادکنک بودند وکسی که تابحال گذرش به محضربازجوهاافتاده باشد وپنجم ، خداوندمتعال

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر