کد 725 – 12/2/90
وقتی بعدازچندین سال انتظارخامنه ای یک د سته گلی بنام احمدی نژادراتوی انباراسقاط پیداکرد ، گل ازگلش شگفت وباخریدیک حلقه گران قیمت ازجنس تقلب ، شتابزده اورابه عقددرآورده وعازم ماه عسل شد
هی انگشت توعسل ، دهن همدیگه گذاشتند ، اون عشوه برااون وبالعکس تا بالاخره ، محموددریافت این نوع عاشقیت آقا غیرمرسومه ، توقعات معقول نیست ، خداوپیغمبراین رانگفته ، میل آقا نرمال نیست
محمود دریافت که ماهیچه هاش خودبخودمنقبض میشه اما آقاهم ول کن نیست
محمودرفت خانه مامانش اینا ، دلال هابه تکاپو ، توجیه وتوجیه ،
لاریجانی ها ، حدادها ، جوشکارها و.... راه افتادند ، پیش محمودپندواندزسرداده ، چرا سخت می گیری ؟ چه فرقی داره ؟ حرام که نیست ، حداکثرش مکروهه ، خب پنیرم مکروهه ، مگه کسی پنیرنمی خوره ؟
شاهدمیارندو میگند ، توعقدی هستی ، ماصیغه ای هاهم تن دادیم ، هرچی آقابخواهد فصل الخطاب است ،
نکن همچین ، پابه بخت خودت نزن ، پاشوبروسرخانه وزندگیت ، این مشاعی برات عاقبت نداره ، روقول هاش حساب نکن ، توازآقا تمکین کنی ضررکه نداره هیچ ، لُپ هاتم گل می اندازه وآخرین خبراینکه ؛ تااین ساعت هنوزمحمود خونه مامانش ایناست .
حُرّ امام خمینی پهلوان شاهرخ ضرغام
پاسخحذفروي سينه اش خالكوبي كرده بود:
فدايت شوم خميني
http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=146&catid=54