کد2535-95/2/1
همراه صبحانه پُمادی داده وگفتندبا آن کونت راچرب کن ، هُری دلم فروریخت ، پیش خودگفتم مثل اینکه قصدتجاوزهم دارند که ئگهبان ، گویا فکرمراخوانده وبالبخندی گفت : برای رفع کبودی خوب است ، بمال
حدودعصربودکه باچشم بسته به اتاق بازجوئی منتقل وبازجوبالحن مهربانی برخودوگفت چون شب میلاد علی (ع) مظهرعدالت وظلم ستیزی است تراآزادونزدخانواده میفرستم واضافه کرد، یک زحمت کوچک هم کشیده وطی یادداشتی گواهی کنم که دراین مدت رفتارخوب وپسندیده واسلامی بامن شده است !
بنده هم که ازقبل بی خیال بابی ساندزتا همه ی بقیه شده بوده رضایتنامه ای باخط زیبا نوشته ، تحویل وچشم بسته تاحوالی امیرآبادرفته وآنجا ازماشین حضرات پیاده شدم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر